اثر حاضر داستان ( اتان فورد ) یک آتش نشان داوطلب فداکار، همسری عاشق، پدری مهربان و شهروندی مورد اعتماد و محبوب عموم مردم شهر است که همه به او افتخار می کنند و برایش احترام فوق العاده ای قائل هستند. به طور اتفاقی در یک صبح زیبای دل انگیز، اتان آماده ی خروج از منزل و رفتن به سرکار است که پلیس به جرم قتل او را دستگیر می نماید. این ماجرا شوک بزرگی به خانواده، دوستان دور و نزدیک و تمامی مردم شهر وارد می کند و داستانی بسیار مهیج را رقم می زند. بخشی از کتاب: آخرین دوشنبه ماه است. یک صبح بسیار با شکوه، آسمانی آبی و سرشار از رایحه دلپذیر پیچ هانی ساکل که به صورت وحشی در جنگل های پشت فرانت استریت می رویند. از آن روزهایی که اتان فورد سرکار نمی رود. در این روز عالی آسمان پرشکوه پوشیده از توده های ابر سفید ساکن است. ابرهایی سفید همانند پشم گوسفند اما چنان پرپشت و مطیع و فرمان بردار که به چوپان و پرچین نیازی ندارند. ماه ژوئن در نیو انگلند ماهی بی مانند است با آفتاب تابنده و گل های رز شکوفا شده و...