"جانم باش" رمانی حدودا پانصد صفحهای به قلم "منیر مهریزی مقدم" است که انتشارات شادان آن را به چاپ رسانده است. گاهی در زندگی یک شخص، مواردی خودنمایی میکند که با وجود رخ ندادن، قدرتشان دقیقا به اندازهی حادثهای است که اتفاق افتاده است. مواردی که همچون خوره به جان ذهن می افتد و آرام آرام آن را میجود و روان را متلاشی میکند. جنس این اتفاق، اگر با عذاب وجدان و ناراحتی همراه باشد، ضربهاش دو چندان است و میتواند جوانی را پیر کند. دقیقا از لحظهای که این رویداد شوم در گوشهای از ذهن جا خوش میکند، دیگر رنج، تنها پدیدهای احساس شدنی نیست، بلکه رنج خود زندگی است. دیگر نمیتوان ثانیهای را بدون رنج کشیدن گذراند و آب خوشی را از گلو پایین فرستاد. "منیر مهریزی مقدم"، چنین حادثهای را به خوبی در رمان "جانم باش" توصیف کرده است. نویسنده در عین حال که به وصف یکی از احساسات پیچیده و گنگ بشری دست زده است، اثر را چنان ساده و دلپذیر به نگارش درآورده که گویی خواننده خود این تجربه را زندگی میکند. "جانم باش" قصهی فردی است که در زندگی مشترک خود، تجربیات زیادی را پشت سر گذاشته است. رمان با ماجرای زندگی دو دختر به نامهای محیا و مرسده شروع میشود. هر دوی این دخترها، پس از اینکه در کنکور سراسری، موفق شدهاند دانشگاه تهران قبول شوند، به همراه خانوادهی خود راهی تهران میشوند و در صدد هستند تا خانهای اجاره کنند. اما این همهی ماجرا نیست و "منیر مهریزی مقدم"، با این اثر به خواننده، دیدی تازه ارائه میکند که نظر او را نسبت به تاثیراتی که تصمیمگیریهای شخصیاش بر زندگی خود و بقیه میگذارد، دگرگون میکند.