غرب و رسانههایش، به خاصه ایالات متحدهی آمریکا، هر تصویری که خودشان دوست داشتهاند از هرجا که خواستهاند به خورد مردم جهان دادهاند. دربارهی شبهجزیرهی کره و اختصاصا کرهی شمالی هم ماجرا به همین سیاق است. کمتر کسی تا به امروز این پرسش را مطرح کرده که دقیقا چه رفتار سیاسی و نظامی شبهجزیرهی کره را به شمال و جنوب تقسیم کرد و چه شد که کرهی شمالی روزبهروز وضعیتی وخیمتر از نظر شاخصهای آزادی، دموکراسی و زیستی پیدا کرد. بمباران گسترده و لشکرکشیهای پی در پی از 1950 تا 1953 به کره، به همان دلایلی که بعدتر در جنگ ویتنام نیز از سوی آمریکا و متحدانش اتفاق افتاد، اصلیترین دلیل ماجراهاییست که در کرهی شمالی شاهد آن بوده و هستیم. خانوادهی کیم یعنی کیم ایل سونگ، کیم جونگ ایل و کیم جونگ اون، طی هفتاد و اندی سال گذشته حاکم بلامنازع کره بوده و با ساختن ترکیبی عجیب از لنینیسم و استالینیسم با ایدهی کنفسیوس، کشوری را برپا کردهاند که از بیم آمریکا تا سرحدات غیرقابل تصوری، سلاح و مهمات و موشکهای هستهای در آن انباشت شده و اکثریت مردم بخشی از ارتش این کشور هستند! کتاب «کیم جونگ اون شدن» یکی از همان روایتهای آمریکاییپسند این سالها از رهبر کنونی کرهی شمالی و شیوهی ادارهی این کشور است که به دست یک کرهای عضو سابق سازمان سیا نوشته شده است. کتاب حقایق شگفتی درون خودش دارد که اگر با علم به دلایل وضعیت امروز کرهی شمالی و نقش کلیدی آمریکا خوانده شود، میتواند تصویری بسیار روشن از شیوهی رهبری مردی بدهد که تنها شهروند این کشور است که اضافه وزن دارد! کیم جونگ اون شدن را با نظر به این نکته بخوانید که چرا یک مامور سیا باید یک کرهای باشد که دربارهی رهبر کرهی شمالی و زیروبم این کشور آنقدر اطلاعات ریزودرشت دارد که کتابی 288 صفحهای بنویسد!