پس از استقرار بنیاسرائیل در منطقهٔ قدس، دانشهایی که آنان در صحرای سینا از موسی آموخته بودند با تجربهٔ عملی همراه شد و مجموعهای از توانمندیها را در ایشان پدید آورد. اگر این تواناییها در راستای تحقق اهداف انبیا به کار میرفت، این وعدهٔ خداوند تحقق مییافت که فرمود: (ونرید أنْ نمنّ علی الّذین اسْتضْعفوا فی الْأرْض ونجْعلهمْ أئمّة ونجْعلهم الْوارثین)؛ و ما بر آن هستیم که بر مستضعفان روی زمین نعمت دهیم و آنان را پیشوایان سازیم و وارثان گردانیم. بنیاسرائیل هم توان علمی داشتند و هم تجربه؛ تنها نیاز آنان قرین ساختن معنویت با قدرت بود. قدرت گاهی بهسمت خواهشهای نفسانی میرود و این با هدف الهی جمعشدنی نیست. قوم یهود رفتار حسد و آزمندی به زندگی دنیا شده بودند. (أمْ یحْسدون النّاس علی ما آتاهم اللّه منْ فضْله)؛ یا بر مردم بهخاطر نعمتی که خدا از فضل خویش به آنان ارزانی داشته حسد میبرند. اگر انسان چنان در پی دنیا برود که از خدا دور شود، حرص (سیریناپذیری)، حسد، و ترس او را فرامیگیرد. بنیاسرائیل تا هنگامی که در مسیر حق و خدا بودند بهآسانی به حاکمیت دست مییافتند؛ چراکه توان اجرا و گسترش آن را داشتند. اما با پیدایش انحراف در بین آنها هرم خواستهها و مفاهیم معکوس شد.