ماریولینا ونزیا با چند حرکت سریع شهری را طراحی میکند که میتواند در هر جایی باشد، با مدارس، بیمارستانها، سوپرمارکتهایش... اینجاست که قهرمانان این داستانها زندگی میکنند. غوطه ور در کارهای روزمره خود، بدون اینکه متوجه شوند، مرتکب خیانت کوچکی به خود یا دیگران می شوند. بزدلی چیزهای کوچک. غیر قابل پیگرد کیفری، به سختی قابل محکومیت اخلاقی. از این "منطقه خاکستری" یک سری عوارض جانبی قویتر رها میشود که به تدریج این الگو را آشکار میکند: خیر و شر در درون هر یک از ما رشد میکند و از طریق پیوندهایی که ما را به هم پیوند میدهد گسترش مییابد. بدین ترتیب ژست هیولایی خبر دوباره به بافت آن متصل می شود، که دیگر یک قسمت مجزا نیست، بلکه محصول زنجیره ای از علل و عوارض است که همه در آن مشارکت دارند و تا حدی مسئول هستند.