اوژن یونسکو، این منتقد همیشگی جهان مدرن، طنّاز و سرخوش، در عین خشم، خمودگی و عسرت، با شخصیتی عموما دمدمیمزاج و نامحترم، یکی از آن نوابغیست که فرانسوی نبود ولی هرآنچه از نبوغ و هنر نویسندگیاش برجا مانده ماحصل اندیشیدن و نوشتن به فرانسویست. نمایشنامهنویس بزرگ همهی دورانها با اینکه شخصا چندان شوخ نبود، ولی متنهایش سرتاسر شوخیست تا سرحدات بلاهت! کتاب «مکبت/بداههگویی آلما» مجموعهی دو نمایشنامهی یونسکوست که اولی یک پارودی نهیلیستی و آوانگارد از مکبث شکسپیر است و دومی نمایشنامهای با حضور خود نویسنده در نقش اصلی! مکبت یونسکو مکبثیست که یک نقطهی «ث»اش افتاده و کلیت متن هم به همین سادگی و البته مسخرگیست که اگر دقیق بنگریم، در لایههای متن تفاوت چندانی با منبع اقتباس ندارد، جز حجم قابل توجهی توجه بیشتر به حماقت و بلاهت مردان و زنان نشسته بر سریر قدرت! بداههگویی آلما هم داستان یونسکوی نشسته به نوشتن است و سه منتقد که اصرار دارند چگونه نوشتن را به نویسنده یاد بدهند! متنی نمایشی که حماقت بسیاری از شبهمنتقدان را به خوبی نشان میدهد و البته که تنفر عجیب شخص یونسکو را هم به مسئلهی نقد روشن میکند که با چیرهدستیاش به نمایشنامهای درجه یک تبدیل شده، بدون آنکه حماقت شخصی یونسکو در تنفرش از نقد و منتقدان چندان هویدا باشد!