داستان درباره زندگی چند جوان به نامهای پائولا، ایسابل، ماتهئو، لیلی و خایمه است. پائولا، ایسابل و ماتهئو خواهر و برادرند. لیلی دوست ماتهئو و مهاجری لهستانی است و خایمه جوانی با نارسایی ذهنی. مادر پائولا، ایسابل و ماتهئو تازه فوت کرده است. پائولا خواهر کوچکتر، دختری بسیار زیبا است با ناتوانی ذهنی که در اثر یک تصادف ایجاد شده. او در یک مرکز نگهدای معلولین زندگی میکند و روزهای تعطیل به خانه میرود. ایسابل که سیودو سال است در یک آژانس مسکن کار می کند و دختری مستقل است. ماتهئو سیوپنج ساله آدمی فرصتطلب با کارهای نامشخص است که بعد از مرگ مادرش با لیلی، یک زن مهاجر لهستانی به آخانه بازمیگردد. خایمه هم از دوستان پائولا و پسری معلول است که جذابیتهای خاص خودش را دارد و پائولا او را خیلی دوست دارد. داستان از بیت المقدس تا اریحا، ضرب آهنگی سنگین و موقعیتی بسیار سخت دارد. این اثر، نویسنده به خوبی از پس شخصیت پردازی کاراکتر هایش بر آمده و آن را به کمال رسانده است. آمستوی در شخصیتپردازی اثرش متأثر از تاریخ، زندگی اجتماعی و نگاه عمیقش به زندگی روزمره مردم کوچه و بازار بوده است. او در این اثر با روایت زندگی این خانواده با مرکزیت پائولا، استقامت و غلبه بر مشکلات زندگی و تسلیم آنها نشدن را نشان میدهد.