بر لبههای زندگی، میان دنیای واقعی اما نامتعارف و جهان خیالی و گاه، وهمانگیز در نوسان است. در این داستانها به افراد مختلفی برمیخورید؛ همچون پسر پری و وزغ، اشرافزادهی لهستانی ورشکستهای که در بازارها تقویتکنندهی روان میفروشد، بانویی که پدر و مادرش را کمتر از شکلات دوست دارد، نابغهی جنایت، شبح فرانسوی یک کاخ در بریتانیا، بلانش دوکاستی که دلبستهی یک بوکسور میشود، کارشناس تئاتر وودویل که در بنبست واپسین انتریگش گیر افتاده و راه گریزی ندارد، پسربچهای نیکسرشت بهنام ژوزف فوکه، نوجوانی که درون کهکشانها و آنتیموندهای هزارهی بیستم سرگردان است و در اندیشهی بهشت ازدسترفتهی افسانهای و دوردست زمین، افسوس میخورد...