به سبد افزوده شد

مشاهده سبد خرید

کتاب شکوه علفزار Shokouh-e Alafzar

ناشر: افراز

نویسنده: شهلا میربختیار

گروه بندی: سینما و تئاتر

90,000 تومان
67,500تومان
25 %
افزودن به سبد خرید
  • قطع: رقعی
  • نوع جلد: شومیز
  • تعداد صفحه: 97
  • شابک: 9786003263147
  • نوبت چاپ: 1
  • سال چاپ : 1397
  • کد محصول: 62124
  • بازدید: 314 بار
  • تاریخ آپدیت: ۳۰ خرداد ۱۴۰۳ ساعت ۱۸:۵۰

معرفی کتاب شکوه علفزار

«اگرچه تلألو آفتاب که زمانی چنان درخشان بود اکنون برای همیشه از من گرفته شده. اگرچه هیچ‌چیز نمی‌تواند مرا برای ساعتی به شکوه علفزار به طراوت گل‌ها بازگرداند، اما غمی نیست. باید قوی بود و به آن‌چه بر جای مانده امید بست...» در پیشانی‌نوشت نمایشنامه‌ی «شکوه علفزار» نوشته‌ی شهلا میربختیار که در سال ۱۳۹۷ از سوی انتشارات افراز منتشر شده، این جمله از ویلیام وردزورث، شاعر بزرگ انگلیسی، آمده است. شاید همین جمله بیش از هر توصیف دیگری حال‌و‌هوای این نمایشنامه را با ما در میان بگذارد. «شکوه علفزار» دو تا کاراکتر بیش‌تر ندارد: یکی پیرزنی است بیمار که تا حدی اختلال مشاعر دارد، اندکی بدعنق است و مدام بهانه می‌گیرد و نق می‌زند، و دیگری پرستاری است که از این پیرزن در خانه نگهداری می‌کند، مدام چیزهایی را به یادش می‌آورد که او از یاد برده، و کمابیش به رفتارهایش خو گرفته و با نک‌ونال‌هایش می‌سازد، گرچه یک‌وقت‌هایی هم خیلی صریح و بدون تعارف با او حرف می‌زند. پیرزن در حالی که کوهی از خاطرات را پشت سر خود می‌بیند، با ملال و تنهایی خود دست و پنجه نرم می‌کند. در یکی از پرده‌ها روز تولد پیرزن است و در حالی که انتظار دارد کسانی برای تبریک به خانه‌ی او بیایند، کسی نمی‌آید. پرستار گرچه از پرسش‌های پیرزن درباره‌ی آمدن این و آن کلافه شده، اما آتش امید و نومیدی که در این پرسش‌ها زبانه می‌کشد، سر آخر، او را به گریه می‌اندازد. نمایش در حالی به پایان می‌رسد که پیرزن و پرستار پشت به تماشاگران سالن به تماشای فیلم «شکوه علفزار» نشسته‌‌اند و صدای آن‌ها روی تصاویر فیلم پخش می‌شود؛ یک بار بخشی از جمله‌ی وردزورث را پرستار می‌گوید و بار دیگر جمله به‌طور کامل از زبان روایتگر فیلم شنیده می‌شود.