ورجیل یولم، دانشمند زیست شناس نابغه و سنت شکن با مهندسی سلول های خونی که قادر به تفکر هستند، از تمامی مرزهای اخلاقی بنیاد نهاده شده برای پژوهش های ژنتیکی عبور می کند. هنگامی که راز آزمایش غیر قانونی اش از پرده بیرون می افتد، با اقدامی مذبوحانه می کوشد ثمره ی تلاش هایش را به هر طریق ممکن از نابودی نجات دهد. سلول های خونی مخلوقش را به بدن خود تزریق می کند. به این ترتیب ورجیل یولم آلوده شده است، آنچه در بدنش دارد به شدت مسری است و... شاید مرگبار... اما نه فقط برای اوخنیای خون بر اساس داستان نیمه کوتاهی با همین اسم به قلم گرگ بر نگاشته شده است که در سال 1984 به طور همزمان برندهی هر دو جایزهی هوگو و نیوبلا شده است. کتاب نیز در سال 1985 و 198 در زمرهی پنج کتاب برتر علمی-تخیلی و نامزد جوایز هوگو، نیوبلا، کمپبیل و جایزه ی بهترین رمان علمی و تخیلی بریتانیا بوده است.