کتاب “روانشناسی کمال” نوشته نویسنده معروف "دوان پی شولتز" ( دوان شولتز نویسنده بسیاری از کتاب های تاریخی است، از جمله عبور از راپیدو: تراژدی جنگ جهانی دوم) راجع به این مسئله بحث می کند که در شیوه نگرش برخی از روانشناسان به شخصیت آدمی، تغییری بنیادی در حال تکوین است. کانون و جهت تازه این نگرش، «روانشناسی کمال» یا «روانشناسی سلامت» خوانده میشود که به جنبه سالم طبیعت آدمی («صحت» روانی) میپردازد، نه به جنبه ناسالم آن (بیماری روانی). هدف روانشناسی کمال، درمان دچار شدگان به رواننژندی و روان پریشی نیست، بلکه بیداری و رهایی استعدادهای عظیم انسان برای از قوه به فعل رساندن و تحقق بخشیدن به تواناییهای خویشتن و یافتن معنای ژرفتری در زندگی است. خلاصه آنکه روانشناسی کمال میکوشد شخصیت انسان را گسترش و غنا بخشد و با آنچه پیش از این بر آن تأکید میشده کاملا تفاوت دارد. افراد در سنین مختلف و در مراحل گوناگون زندگی، به جنبش استعدادبشری مشتاقانه روی میآورند. با افزایش توجه مردم به فعلیت و تحقق و گسترش خود، به منظور دست یافتن به سطوح عالی هشیاری، انواع درمانهای گروهی محبوبیت بیشتری یافته است. طرحها و تجویزهای گوناگون نیمه حرفهای برای حصول تحقق خود، به صورت کتابهای عامه پسند و مقاله مجلات، عرضه گردیده است. عاملان و پیروان جنبش استعداد بشری با شور و شوقی بیصبرانه به کشف سرشت درونی خویش میپردازند، و ظاهرا هرچند شواهد موجود ناقص است به حس هویت و استقلال و توفیقی دست مییابند که برداشتهای سنتی و قدیمیتر روانشناسی از ایجاد (و حتی پذیرش) آن ناتوان بوده است. توجه به روانشناسی کمال، هیچ کجا شدیدتر از توجه در کلاسهای دانشگاهی نیست.