هیـدگر بیتردید سهم بزرگی در شکلگیـری فلسفۀ عصر جدید داشته است و همچنان دارد. برای فهم بهتر اندیشۀ هیدگر، با تـوجه به این قول او که «هر آینـدهای همواره از گذشتـهای است»، پیگیـری درسگفتـارهای اولیـهاش از اهمیت خاصی برخوردار است. این نوشته که فقط به بخشی از وجوه اندیشۀ هیـدگر در دوران اولیــۀ تـدریـس در فـرایـبــورگ و مـاربـورگ میپردازد، از چهار بخش تشکیل شده است. در بخش نخست، گزارشی از چگونگی انتشار درسگفتارهای هیـدگـر در قـالـب مجمـوعـهآثـار او آمـده است. بـخش دوم، خلاصهای از موضوعهای درسگفتـارهـای اولیـن دورۀ تـدریـس هیـدگر در فرایـبـورگ بهدست میدهد. سیـر تـفکـر هیـدگر تا انتشار کتاب وجود و زمان، نـخست با وضع مفهـوم واقعبودگی (Faktizität) شروع میشود، تا این که از سال 1921 بهبعد و تحتتأثیر آرای ارسطو، هرچه بیشتر شکل وجودشناسی (Ontologie) به خود میگیرد. تلقی هیدگر از پدیدارشناسی (Phänomenologie) در این درسگفتـارها مطالب بخش سوم این نـوشتـه را شـامل میشود. از میان موضوعهای متفاوتی که هیدگر در این دوره از تدریس خود به آنها پرداخته است، موضوع پدیدارشناسی از همـه برجستـهتـر است. موضـوع چـهـارم و آخـر این نـوشتـه بـرداشت هیـدگر از مفهـوم علم (Wissenschaft) و نسبـت آن بـا فلسفـه است. پـرسش از علم از وجههنـظرهـای متـفاوت در سراسر آثـار هیـدگـر به چشـم میخـورد و از اهمیـت آن در هیچیک از دورههای فکریش کاسته نـمیشود. در این نـوشته، عمده تمرکز بر مفهـوم علـم در درسگفتـارهای اولیـه و کتـاب وجود و زمان است و به تفاسیر بعدی هیدگر از علم مدرن ذیل پرسش از ذات تکنیک نمیپردازد.