تاریخ فلسفۀ معاصر تاریخ جریانهای فلسفی متعدّد است. کثرت جریانها و موضوعات فلسفی یکی از اوصاف بارز فلسفه در دوران معاصر است. در گذشته، سالیان دراز طول میکشید تا جریانها و مکاتب فلسفی شکل گیرند. این شکلگیری، چنانچه پذیرش آراء افلاطون و ارسطو را درنظر گیریم، بعضا حتی به بیش از هزار سال نیز رسیده است. اندیشۀ افلاطون بهواسطۀ نوافلاطونیان ادامه پیدا کرد و در قرن یازده میلادی با کشف آثار اصلی افلاطون مجددا احیا شد و در قرنهای چهارده و پانزده میلادی با قول به اصالت اسم (Nominalismus) ازنو زاده شد. بههمینترتیب، مسلمانان و مسیحیان در قرن سیزده میلادی با کشف آثار اصلی ارسطو و تفاسیر خود بر آنها باعث تجدید حیات و شکوفایی آن شدند. امّا وضعیت در مورد فلسفههای قرن بیستم بهگونهای دیگر است؛ بهطوریکه جریانهای فلسفی زودبهزود و به فاصلۀ ده تا بیست سال جای خود را به دیگر جریانها میدهند. منظور از «فلسفۀ معاصر» در عنوان این کتاب فلسفۀ قرن بیستم است. با یک استثناء و آن هم کیرکگور است که به قرن نوزدهم تعلق دارد؛ اما شرح اندیشهاش به لحاظ تأثیر بسزایی که در فلسفۀ معاصر به طور کل در اندیشه هیدگر و یاسپرس به طور خاص داشته است در اینجا آمده است.