داستان کتاب هرگز نگو اما (Get Off Your "But": How to End Self-Sabotage and Stand Up for Yourself) درخصوص زندگی مردی به نام شون است که با نقص عضو جسمی و معلولیت مادرزادی به دنیا میآید؛ به طوریکه پشتش همیشه درد میکرد و استخوانهایش آنقدر ترد بود که مدام میشکست. پزشکان بر این باور بودند که با مرگی زودرس از دنیا برود. اما شون نه تنها نمیمیرد بلکه زندگیاش سرمشق و الگوی دیگران میشود؛ الگویی برای غلبه بر ترسها، تزلزلها و بهانههای ناموجه. او میتوانست خود را محکوم به شوربخت بودن بکند اما آگاهانه از افتادن در دام بازی کردن نقش قربانی اجتناب کرد. موفقیت شون فقط به خاطر غلبه کردن بر مشکلات خودش نیست؛ او زندگی خود را وقف کمک به دیگران کرده است تا آنها نیز مثل او بر مشکلاتشان پیروز شوند. استیونسون در این کتاب نه تنها ماجرایی حقیقی را روایت میکند، بلکه نقشه راهنمای دقیقی نیز ارایه میدهد. این راهنما برای کمک کردن به شما و همچنین کسانی که دوستشان دارید، طراحی شده است تا از دست آنچه که شون "اما" مینامد، خلاص شوید.