جلال الدین محمد بلخی، قبل از مواجهه با شمس تبریزی، دانشمند و عالمی بود موقر و معنون، ا ما برخورد آذرخشگون شمس تبریزی وجود او را به آتش کشید و کوه خفته مولانا را به آتشفشانی عاشقانه مبدل ساخت بطوری که هیچ اندیشمند و خردمندی را نمیتوان یافت که با آثار سحرکننده مولانا آشنایی پیدا کند و محو تماشای زیبایی های کلام وی نشود. رینولد نیکلسون که عمری را صرف آثار مولانا و ادبیات عرفانی ایران کرده است درباره او چنین گوید: «نبوغ عرفانی ایرانی در جلالالدین تجلی یافته و چون بر آثار شعرای عارف جهان نظر افکنیم مولوی را میبینیم که بر رفیعترین قله ایستاده است و سایر شعرای عارف جهان در مقام مقایسه با او در حکم تپه کوچکی هستند. با مطالعه آثار شعرای بعد از مولوی به این نکته پی میبریم که همه ایشان از عقاید وی استفاده کرده و تحت نفوذ معنوی او بودهاند...»