در فراز و نشیب ها و در غوغاها و هیاهوهای زندگی گاه نیازمند گوشه خلوتی هستیم تا شاید آرامشی را، هرچند برای لحظاتی بسیار کوتاه بیابیم که بتوانیم برای ادامه مسیر زندگی مان رمقی دوباه پیدا کنیم. این داستان حکایت گر کنج خلوتی است که نویسنده، در به در، در جست و جوی آن است، اما پیوسته از وی می گریزد. نویسنده داستان ( احمد حمدی تان پینار ) رمان نویس برتر ادبیات مدرن ترکیه، کسی که برخی وی را ( محمود دولت آبادی ) ترکیه بشمرده اند، دراین کتاب دنیایی از فراز و نشیب های شخصیت های قصه اش را پیش روی ما می نهد. وی در این رمان برای خوانندگانش روح صخره ها را بیدار کرده، توفان دریا را خوابگاه قدم های عشق می سازد. کتاب، داستان مردی است که معشوقش را در دربار پادشاهان می یابد ولی درگیر رویداد های ناخواسته جنگ جهانی دوم می شود. در حالی که جهان آبستن دگرگونی های بزرگ تاریخی است، قهرمان داستان کرخ از روح ناآرام مردان بزرگ سیاست، با فانوس مخفی دوران کودکی اش به دنبال آرامش می گردد و معشوق وی در کوچه پس کوچه های کهنه رسوم و سنت ها به دنبال زندگی. ولی کدام شان به خواسته اش می رسد و با فانوس عشق کلید زندگی را برای ورود به اتاقش آرامش می چرخاند؟ و....