«فضاهای جدید آزادی، خطوط جدید اتحاد» نوشته فلیکس گتاری و آنتونیو نگری است. در بخشی از این کتاب میخوانیم: در بستر بازساختاربخشی کاپیتالیسم جهانی یکپارچه به تولید، که از ۶۸ به بعد راه افتاده، سوبژکتیویتههای نو انقلابی دارند میآموزند که گسستهای تحمیلشده توسط دشمن را تشخیص بدهند، و انسجام و اثرات خود را ارزیابی کنند. اولین تعین بنیادین کاپیتالیسم جهانی یکپارچه این است که مستقل از بخشبندیهای جامعهشناختی مدلی از سوبژکتیویته تولید میکند که دستکم سهقطبی است، و بهطور همزمان از بین تمام انواع سطوح جمعی ناخودآگاه، آگاهیهای شخصی و سوبژکتیویتههای گروهی (خانوادگی، قومی، ملی، نژادی و غیره) میانبر میزند. این سه قطب عبارتند از: قطب نخبهگرا، که هر دو چینۀ مدیریتی و تکنوکراتیک شرق و غرب و نیز جهان سوم را سازگار میسازد؛ قطب ضمانتشده که از بین مشخصات متفاوت طبقه میانبر میزند؛ و قطبی ضمانتنشده که از خلال هر چینۀ اجتماعی بهطور برابر عبور میکند. تحت این شرایط، سوبژکتیویتههای نو انقلابی از نقطۀ خاستگاه خود، میل به صلح، امنیت جمعی و حداقلی از محافظت علیه بیکاری و فقر را فریاد میزنند. از جهنم غیاب هر نوع تضمینی در قلب این سه قطب سوبژکتیویته باید ترسید: در میان گروههای تماما محروم، میان گروههای پرولتری که پیشاپیش کار مزدی و دولت رفاه آنها را به شکلی ضمانت کرده است، و نیز در میان بخشهای مشخصی از الیت که وضعیتشان بهطور سیستماتیکی متزلزل شده است. پس بنیان اساسی تولید معاصر توسط این تودۀ پرفراز و نشیب و آمیزش بیوقفۀ «ضمانتگرایی» و «عدم ضمانت» بنا شده است. ضمانتنشدهها نقطهای اساسی برای حمایت از ساختمان قدرت کاپیتالیستی میسازند: نهادهای سرکوب و حاشیهسازی بر حسب آنها انسجام خود را مییابند. اما در نقطۀ مقابل، ضمانتنشدهها نقشی اجتماعی درون چارچوب جدید قدرت و استثمار به خود اختصاص میدهند، آن هم بابت ارزشها و بالقوگی تولیدی که ضمانتنشدهها حمل میکنند. آنها همچنین نقاط کانونی تخیل و مبارزه هستند که میتوانند شدنهای تکین را تسریع کنند و نقاط ارجاع و پراکسیسهای دیگری را روشن سازند؛ نقاط ارجاع و پراکسیسهایی که برای شکستن ماشین عظیم نظارت و تأدیب نیروی جمعی تولید مناسب است.