رمان اربابهای آقچاساز بی تردید نقطه عطفی در گار نویسندگی یاشار کمال و نشانگر روند تکاملی در خلاقیت اوست.این رمان،نخستین رمان این نویسنده است که در چارچوب بینشی واقع گرایانه خلق شده است.این رمان گزارشی است شگرف و زنده از دگرگونی نظام اقتصادی محل وقوع خود. درویش بیک خصلتهای خوب و بد فراوان دارد و با این که تحصیل کرده نیز هست اما مانند یک آدم بسیار سنتگرا، ناچار میشود که انتقام خون برادر خود را از طایفه دشمن بگیرد و این مهم در حالی است که درویش بیک، از مرگ بسیار میترسد و در ضمن میداند که بنا به سنت، حالا نوبت مرگ اوست و مصطفی بیک، او را خواهد کشت! به عبارتی در این رمان، یاشار کمال دنیای کهنه سنتهای پوسیده را در برابر دنیای جدید قرار داده است. به عبارتی در این رمان، یاشار کمال دنیای کهنه سنتهای پوسیده را در برابر دنیای جدید قرار داده است. درویش بیک و مصطفی بیک هر دو خصم خونی همدیگر هستند و هر دو، نمایندگان سنتهای چند هزار ساله قبیلهای به حساب میآیند، آنها به خون و نژاد و نسب افتخار میکنند و به شدت وابسته به زمینداری محسوب می شوند.