به سبد افزوده شد

مشاهده سبد خرید

کتاب تبادل The Exchange

ناشر: ساقی

نویسنده: وحید فرجی

گروه بندی: کتاب مصور

65,000 تومان
25 %
موجودنیست!
  • قطع: خشتی
  • نوع جلد: شومیز
  • تعداد صفحه: 143
  • شابک: 9786006128757
  • نوبت چاپ: 1
  • سال چاپ : 1395
  • کد محصول: 63604
  • بازدید: 639 بار
  • تاریخ آپدیت: ۹ مرداد ۱۴۰۳ ساعت ۱۰:۰۳

معرفی کتاب تبادل

کتاب عکس «تبادل»، روایت بازگشت پنج اسیر لبنانی به خانه است، اسیرانی که سال ها در زندان های رژیم صهیونیستی زندانی بوده اند. دو عکاس ایرانی با نام های «سعید فرجی» و «وحید فرجی» چندین بار به لبنان سفر کردند تا از همه اتفاقات قبل، هنگام و پس از این ماجرا عکس بگیرند، این سفرها در زمان جنگ سی و سه روزه و پس از آن صورت گرفته است. انگیزه ناشر برای انتشار این دوره از کتاب های عکاسی مستند، به خصوص در این گونه خاص، ثبت رویدادها و حوداث تاریخی عصر حاضر است. در ابتدای این اثر تصویری «سعید فرجی»، نوشته است: جنگ آغاز شده بود. مردم اتفاقی تکراری را تجربه می کردند. قدیمی ترها از این جریانات زیاده دیده بودند، تجربه داشتند، اما من فقط شنیده بودم. آن وقت ها سنی نداشتم، ولی امروز باید می رفتم. دیگر شنیدن، راضیم نمی کرد. باید می رفتم تا درکش کنم، درک قصه تلخ جنگ. هفته اول جنگ به آنجا رسیدم. پس از سال ها انتظار امروز وارد جایی شدم که همهمه بود، شلوغ بود. زیبایی داشت و خرابی، اما باز رویایی بود. نمی دانم شاید به خاطر پیامبرانش بود و شاید به خاطر مردمانش، اینجا همان جایی بود که همیشه تصور می کردم. وارد جایی شدم که با تمام خرابی هایش باز هم برایم لبنان بود، لبنان رویاهایم، جنگ بود. زن ها و بچه ها را دیدم. پیرها را هم، اما جوان ها نبودند. نه من دیدمشان و نه دشمنانشان. جنگ را در روزهای گرم تابستان عکاسی کردم. اما این جنگ هیچ شباهتی با جنگ هایی که در عکس ها دیده بودم نداشت. مشاهده عکس ها کمکی به من نکرده بود، این کشور، جنگش هم خاص خودش بود. جنگ تمام شد، فکر نمی کردم بتوانم دوباره به این کشور برگردم اما ظاهرا قرار بود این تجربه ادامه داشته باشد. بازسازی را عکاسی کردم، جشن های پیروزی را، خانه های خراب را، بمب های عمل نکرده و مردم آسیب دیده از بمب های عمل نکرده را. اما نکته ای وجود داشت که جنگ برای آن آغاز شده بود. سربازان اسرائیلی فقط با آزادی سمیر قنطار لبنانی آزاد می شدند؛ و روزی آمد که تبادل را دیدم، سمیر را هم.