سیاست سالهاست که دیگر نقشی در تغییر ندارد! تعاریف را بههمریختهاند و امر سیاسی و فلسفهی سیاسی دیگر رستگارانه نیست و رهاییبخشیای درون خودش ندارد؛ کرنش، مصالحهی بیقیدوبند در خدمت قدرت و ثروت و له کردن هرروزهی فرودستان، تبدیل به تفکر سیاسی و سیاستورزی روزمره شده است. آلن بدیو، یکی از یگانهترین مومنان به حقیقت، با ایمانش به قدرت کمونیسم، در کتاب «فراسیاست: دربارهی سیاست حقیقت» بر بازگشت به سیاست در معنای آن کنشی تأکید دارد که فرمی از مبارزهی بیامان است. بدیو در ایستادگی برابر سیطرهی سرمایهداری هار که رابطهی انسان با تمام ارگانهای زیستی را یا بالکل قطع کرده یا به شکل عجیبی مخدوش ساخته، به جای تفسیر جهان، اتصال فلسفه و سیاست را در مسیر تغییر جهان بازتعریف میکند. کتاب فراسیاست، بحثیست پیرامون امکانهایی که باید سیاست را با حقیقت یکی میکرد و این امکانها از جامعهی انسانی سلب شده است. فیلسوف بزرگ زمانهی ما، او که در هفت دهه فلسفهورزیاش همواره بر آگاهی، گفتوگو و مبارزه تأکید داشته، در کتاب فراسیاست، جمعی از فیلسوفان مارکسیست نیمهی دوم قرن بیستم را پیش رو گذاشته و با دست گذاشتن روی ویژگیهای مبتنی بر سیاست حقیقت نزد آلتوسر، رانسیر و لازاروس، یکی از دقیقترین خوانشها و بازخوانیهای فلسفه و سیاست رهاییبخش را عرضه میکند.