کتاب حاضر، در قالبی نرم، روان، و به دور از استدلال و تحکم برآمده از دانایی، این پرسش را عمیقا به چالش کشیده است؛ کتابی سودمند برای بازرگانان، و دانشجویان علاقهمندی که درس "اصول مذاکرات و قراردادهای بازرگانی بینالمللی" را انتخاب کردهاند. ساختار پر استحکام کتاب آکنده از مثالهای عینی، زنده، و ملموس از دنیای کاروکسب است که خواننده برای "خواندن" و "دانستن" بیشتر، نمیتواند کتاب را زمین بگذارد. تردیدی ندارم در بین کتابهایی که در این باره منتشر شده و دیدهام، این کتاب در زمرهی بهترینهاست. خواندن این کتاب، توأم با لذت است و هر لحظه یادآوری میکند که برای رفع سوءتفاهمها نخست باید به فرهنگ دیگران احترام گذاشت و برای نحوهی سازگار شدن و مورد پذیرش قرار دادن آن، کوشید. و دیگر آنکه "بسیار آموخت"، از "تجربهی دیگران بهرهمند شد"، و همواره این تردید رابا خود به همراه داشت که قبل از هرگونه "رفتار" و "اقدامی"، از دانایان و خردورزان و اهل تجربه پرسید. نویسنده کتاب با یک داستان آن هم از زندگی شخصیاش، شما را غافلگیر میکند و تا پایان کتاب "توجه"، "دقت"، و "تمرکز" شما را شکار میکند. آنجا که از خودش در همان صفحهی نخست مینویسد که در اوان کارش او را از امریکا به شعبهای در انگلیس منتقل میکنند. همکارانش در انگلستان متعجب میشوند که قرار است او، اطلاعاتی را به شعبهی مرکزی انتقال دهد؟ آیا او قرار است "جاسوسی" و "زیرآبزنی" همکارانش را انجام دهد؟ همین تردیدها دربارهی شخصیتش، دشواریهای فراوانی برای او میآفریند. اما در عمل به دلیل تیزبینی، شکیبایی، خردورزی توأم با مهرورزی و دانایی، بعدها آنچنان با او گرم میگیرند و صمیمی میشوند که پس از پایان مأموریت، دلتنگش میشوند. در آغاز هر فصل با یک عبارت گزیده آغاز میشود. این گزینش نیز هنرمندانه است و جملگی برای "افزایش ضریب خواندن نزد خواننده" مهیا شده است. برخی از این عبارتها چنیناند: ریشهی مرد باید در کشورش کاشته شود، ولی چشمانش باید جهان را زیر ذرهبین قرار بدهد. بخش اعظم شرارتهایی که دنیا را خشمگین میکند در کلمات ریشه دارند. در آینده دو نوع شرکت وجود خواهد داشت: شرکتهایی که جهانی میشوند، و شرکتهایی که ورشکست میشوند. امتیاز بارز کتاب در آنجاست که به جای توضیحات مفصل و حاشیهای، به سراغ اصل موضوع میرود و در هر کجا که لازم است، توضیحات خلاصه و دستهبندیشده پیشکش خواننده است. هرگاه کتاب را به پایان ببرید و بخواهید به بخش خاص یا موضوع خاصی بازگردید، کافی است همان بخش نهایی را بخوانید که بخوبی یادآوری مطالب را تأمین کردهاند. منصفانه است اگر بگویم وقتی به خلاصهها و دستهبندیها مراجعه کردم، به یکباره متوجه شدم از سوی نویسنده شکار شدهام و همچنان شروع به خواندن آن متن و سایر متنهای قبلی و بعدی کردم و این یعنی آهنربایی بودن واژگان و توضیحات دلنشین که آدمی را برمیانگیزد دوباره کتاب را بخواند و این نیست بجز آنکه هنر نویسندگی راجر اکستل را تحسین کنیم. و در نهایت، فصل پایانی کتاب یعنی فصل دهم، تمام نکات اصلی و ضروری در تجارت بینالملل در 24 بند آمده است. قطعا بازرگانانی که در صادرات و واردات فعالند، میتوانند از این فهرست 24 نکتهای بخوبی استفاده کنند و آن را در اتاقشان نصب کنند. بیش و پیش از همه اذعان میکنم که نویسندهی کتاب، راجر ایی. اکستل، نکتهای را در آغاز کتاب با عنوان "مدیریت آفتابپرستی" تشریح میکند و در پایان کتاب، همین نکته یعنی مدیریت آفتابپرستی در بند 24 آمده است. و این یعنی ذهن خلاق، سیال و رفت و برگشتی نویسندهی کتاب.