از برخی غزل های اقبال چنان بوی قلندری و عرفان به مشام میرسد که گویی در کنار صفه مصفای انشا شده. اقبال توانست دقیق ترین افکار عرفانی و مشکل ترین معانی فلسفی و علمی و اخلاقی را در قالب فصیح ترین الفاظ و کاملترین ترکیبات زبان فارسی بریزد. اقبال منشوری بلورین است که تشعشعات معینی از مولوی را منعکس می سازد و به این وسیله قلب خوانندگانش را به آتش میکشد. اقبال شعر نمیگوید برای آنکه سخن خوشایند زیبایی گفته باشد،شعر میگوید برای آنکه از خاصیت درمانی بجوید...و این کار کوچکی نیست هرکس دیگر با قابلیت و مهارتی کمتر از او بود،شکست میخورد. شعر او اقبال هم،همه بیت الغزل معرفت است. شعر اقبال خمخانه ئی است که هنوز بسیاری از خمهای آن در نگشوده اند.