دوشیزه «راداک» میانسال و فردی معمولی است. او در دیدن خطاهای شهر و مردم تیزبین است و خیلی سریع با دیدن عوامل جرائم با نوشتن نامه ای به مسئولان، آنها را از خطاهای سرزده آگاه می کند. او در مراسم تدفین یکی از آشنایان، در مرکز برگزاری مراسم مرده سوزی، کارکنان مرکز را مشاهده می کند که دخانیات مصرف می کنند، بلافاصله به مرکز نامه نوشته و ماجرا را به اطلاع آنها می رساند. در روزی دیگر او با دیدن استفادة نادرست از ثروت و منابع عمومی به اسقف نامة اعتراض می نویسد و نامه ای دریافت می کند و در صدد جوابگویی نامه اسقف برمی آید. او به این نامه نگاری ها ادامه می دهد تا جایی که مسئولان برای رها شدن از نامه های او، تصمیم بر تبعید او می گیرند.