در دهه 1990، گامهای بزرگی برای روشن شدن چگونگی دخالت مغز در رفتارهایی برداشته شد که در گذشته به ندرت توسط عصبشناسان یا روانشناسان مورد مطالعه قرار گرفته بود. این کتاب به بررسی پیشرفتهایی میپردازد که در طی آن دهه مهم در درک اینکه چرا رفتار، فکر و احساس میکنیم، بهویژه در حوزههایی که با دین ارتباط دارند، میپردازد. وقتی تجربه دینی داریم در مغز چه اتفاقی می افتد؟ آیا روح محصول ذهن است که به نوبه خود محصول مغز است؟ اگر چنین است، چه پیامدهایی برای اعتقاد مسیحی به زندگی پس از مرگ وجود دارد؟ اگر خدا انسانها را به منظور داشتن رابطه با او آفریده است، آیا باید انتظار داشته باشیم که دریابیم که معنویت ما یک ویژگی انسانی تکامل یافته بیولوژیکی است؟ بیماری مانند آلزایمر چه تأثیری بر روحیه و ارتباط انسان با خدا می تواند داشته باشد؟ علوم اعصاب و روانشناسی در حال ارائه اطلاعات مرتبط با هر یک از این سوالات هستند و بسیاری از مسیحیان نگران هستند که باورهای مذهبی آنها توسط این تحقیق در معرض تهدید قرار گیرد. کوین سیبولد تلاش میکند تا با ارائه برخی از یافتههای علمی که از این رشتهها به دست میآید به گونهای که قابل درک و در عین حال برای باور مسیحیت تهدیدکننده نباشد، نگرانیهای آنها را برطرف کند.