کاوه و شایان یک دفتر کارآگاهی باز کردهاند. فکر میکنی کجا؟ توی یک شرکت بزرگ؟ نه! توی یک مجتمع تجاری؟ نه! دفترشان جایی است که به عقل هیچکس نمیرسد! حالا، صبح تا شب توی کوچههای شهر میگردند دنبال یک پروندهی تپل و هیجانانگیز، ولی خب، حتی از یک پروندهی لاغر هم خبری نیست! تا اینکه یکدفعه، توی اخبار تلویزیون آقاسامان، پسر رئیس کارخانه، را میبینند که با یک ساک و بستههای عجیبوغریب میرود طرف انبار کارخانه. توی ساک و بستهها چهچیزی میتواند باشد؟ پول؟ طلا؟ گنج؟ جنازه؟... چرا آنها را میبرد توی انباری؟ آیا سلیمون، مرد سهچشمی، هم با او همدست است؟ این شما و این پروندهی جدید کارآگاه جکوزیها!