این پندار که نگریستن به دریا، به رودخانه و دریاچه، حتی نشستن کنار برکهای و یا هر خیره شدنی به «آب»، در منظر مردمان از گذشته تا امروز، مایهی اندوهی ابدیست، یکی از منظرهای شگفتیست که میتوان به آب داشت. اینکه چهگونه این مایهی حیات، آن شگفتانگیز جهان که در هر نقطهای کیهان دیده شود، نشانهای از حیات و زنده بودن است، اینچنین حزنآلود است؟ همین عنصر اندوه، در روانیاش، در هنگامهی رفتنش پای درختها، در هنگامیکه به لبها میرسد و شعف و شوری اروتیک را موجب میشود، وجه دیگری از وجودش برملا میشود که قسم دیگری از پیچیدگی حضور و معرفتش در جهان را نمایش میدهد. گاستون باشلار، این معرفتشناس بزرگ تاریخ فلسفه، با احاطهاش بر فلسفهی علم، هنر، ادبیات و روانکاوی، در کتاب «آب و رویاها: جستاری در باب تخیل ماده» به جستوجویی شگرف در «آب» دعوتمان میکند. باشلار در این کتاب به سوی شاعران و فیلسوفانی نظر میکند که به عکس دیگران، نقش جوهری آب را ورای وجوه تزئینی در شاعرانگی و فلسفهورزیشان دیده و به آن پرداختهاند. اندوه و شادی همزمان و بیامان آب، آن نیروی حیات عظیمی که در همنشینی آب و آتش به ثمر مینشیند یا آن لحظهای که انسان انعکاس خودش را در آب دیده و میبیند و نقش آینهگون آب در هستی و بسیار بسیار خیالها و رویاهای دیگری که آب در سر دارد، هم و همه در آب و رویاها حضور دارند و عیش خواندنش را نمیشود از دست داد.