همواره این کلمات هستند که در شکستن سد دنیوی و فانی به من یاری میرسانند. چیزی در روح شعر، یعنی کاملا شکل و نغمهی دقیقش، مرا موظف میکند که آن را در قالب کلمات درآورم. چنین فعالیتی راهی است برای رهایی از خیال واهی زمان. شعر سرعت زمان را کاهش میدهد، آن را نگه میدارد و ما را از دستش رها میسازد؛ چه شعرگونگی کلمات در ادبیات باشد، چه شعرگونگی آواهای موسیقی. وزن کلمات دربارهی احساس آزادی است که ادبیات به ما میبخشد. مرسیه همچنین به این سوال بنیادی میپردازد: ما به چه اندازه در انتخابهایمان در زندگی، آزادی عمل داریم؟ سیمون از کودکی شیفتهی زبان بوده و برای سرکشی از خواست والدین، مترجم میشود و میخواهد تمام زبانهای محدودهی دریای مدیترانه را بیاموزد. وقتی همسرش موسسهی انتشاراتی را به ارث میبرد، سیمون همراه او میرود و سرانجام، یک خطای پزشکی زندگیاش را زیرورو میکند. این طوفان ناخواسته، سیمون را سر دوراهی زندگی، به تردید میاندازد. آنیا دالوتا، نورددویچر روندفونک: «پاسکال مرسیه با هوشیاری و احتیاط اجازه میدهد قهرمان رمانش توانایی ادبی خود را کشف کند. در عین حال ادراک نافذ و چشمگیرش را برای تفاوتهای زبانی به اثبات میرساند… رمانی بسیار عمیق.»