روانکاوی از ابتدا به رابطه بین ذهن و بدن علاقه مند بوده است. با این حال، توجه فروید به آسیب شناسی روانی متمرکز شد و علاقه چندانی به اختلالات جسمی نداشت. دیگران - به ویژه الکساندر - تلاش کرده اند نظریه های روان تنی را توسعه دهند، اما به ویژه مکتب پاریس و پیر مارتی بودند که یک نظریه واقعا روانکاوانه از روان تنی را توسعه دادند. این جلد مقدمه، خلاصه و نقد مهمی بر آن اثر ارائه میکند و دیدگاههایی را نیز از سراسر جهان درباره آن ارائه میکند. با مقاله ای از آندره گرین که در ابتدا به عنوان مشارکت او در مناظره با پیر مارتی نوشته شده بود که به دلیل مرگ او هرگز اتفاق نیفتاد، با پنج مقاله از پاریس و پنج مقاله از انگلیس، آمریکای لاتین و آمریکای شمالی ادامه می یابد. آنها تئوری، گزارش های بالینی و رویکردهای متضاد را ارائه می دهند. هیچ مقدمه دقیق تری برای روان تنی معاصر وجود ندارد. روانکاوان بیشتر و بیشتر با بیماران مبتلا به اختلالات روان تنی کار می کنند. روانپزشکی توصیفی و طبقهبندی امروزی تنها یک چارچوب بالینی را تحت عنوان گیجکننده جسمسازی مشاهده میکند. اما از زمان فروید، روانکاوی به ما کمک کرد تا پیچیدگی و تنوع سازمانهای آسیبشناختی روانی را درک کنیم که ممکن است پیامدهای جسمانی (هیستری تبدیلی، افسردگی اساسی، اختلالات عملکردی، هیپوکندری و غیره) داشته باشد. کتابی که ماریلیا آیزنشتاین و السا راپوپورت د آیزمبرگ در اینجا ارائه میکنند، دیدگاهی مدرن در راستای تمام تحقیقات قبلی به ما میدهد و به ما نشان میدهد که چگونه میتوانیم این کثرت را بازنگری کنیم. نویسندگانی که منبع اصلی خود را، چه در مکتب روان تنی پاریس، چه در سنت دیرینه مطالعات آمریکای جنوبی، عمدتا در آرژانتین، یافته اند، همگی به شیوه خود تأملی نظری اصیل در مورد این موضوع ارائه می دهند. خواننده همچنین از موارد بالینی بسیار جالب آنها سود خواهد برد. این کتاب پرتوی جدید، با علاقه فراوان، به حوزه ای می اندازد که اخیرا انتشارات کمی در آن وجود داشته است