از مارکس انبوهی از آثار، یادداشتها، و نوشتههای تحلیلی و انتقادی به یادگار مانده، اما بیشک، منسجمترین اثر او کاپیتال است. این اثر بهنوعی ماحصل زندگی پرفرازونشیب اندیشگانی و سیاسی او، و نیز مجموعهی پژوهشهای خستگیناپذیرش در باب سازوکار سرمایه است که مارکس آن را با وسواس فکری ویژهای به دست چاپ و نشر سپرد. واردشدن شبح مارکس و به تعبیری بازگشت به ایدههای او، بهویژه در کاپیتال، به ظرفیتهای تحلیلی او برای فهم سازوکارهای پیچیده، چندوجهی و متکثر انباشت سرمایه مربوط میشود: اینکه چهطور در زمانهی خوشباشیهای وهمآلود اینستاگرامی، آزادیهای مجازی فیسبوکی، و اختیارهای اجباری مصرفی، در چنبرهی مناسبات استثمارگرایانه گرفتار آمدهایم؛ به پیچ و مهرههایی در ماشین سرمایه بدل شدهایم تا هر دم مقدار بیشتری ارزش تولید کنیم؛ به زامبیهای از درون تهیشدهای استحاله یافتهایم که با همدستی در «جنون خرد اقتصادی» سرمایهداری، هدف راستین تولید و مصرف را به دست فراموشی سپردهایم. ایدههای مارکس در کاپیتال، بیش از هر اثر دیگری، ما را با مختصات و ویژگیهای این خرد جنونآمیز آشنا میکند.