جون برانیکان کاپیتان کشتی است و به تازگی هدایت یک کشتی عظیمی با ۹۰۰ چریک را به او سپردهاند، همسرش دولی برانیکان زنی زیبا با موهای خرمایی و نژاد اسپانیولی است که به تازگی صاحب فرزند شدهاند. دولی از همسرش میخواهد دریاداری را ترک کند و کنار او و فرزندش بماند اما زندگی سخت است و جون میداند برای گذران زندگی مجبور است در شغلی که در آن مهارت دارد بماند، برانیکان سوار کشتی میشود و با همسرش و سیل افرادی مشهور و عادیای که برای خداحافظی با این کشتی عظیم آمدهاند راهی اقیانوس مسشود، اما این سفر آنقدرها هم سفر خوشیمنی نیست و منجر به اتفاقات بدی میشود و یک تراژدی بزرگ را میسازد. ژول ورن در کتاب گمشدگان اقیانوس در کنار سیر داستانهای علمی تخیلی که همواره میسازد به سراغ عواطف انسانی و عشق رفته است و این کتاب جنبه احساسی متفاوتی نسبت به آثار دیگر او دارد.