عشقت که دوای جان هر دل ریش است زاندازه هر هوس پرستی بیش است چیزی است گه از ازل مرا در دل بود کاری است که تا ابد مرا در پیش است عبدا..بن محمد،مکنی به ابوبکر و معروف به شیخ نجم الدین دایه و شیخ نجم الدین رازی از عرفای بزرگ قرن هفتم هجری و از شاگردان شیخ نجم الدین کبری است. وی سال 617 ه ق پس از واقعه قتل استادش نجم الدین کبری به هنگام حمله تاتار به خراسان از خوارزم فرار کرد و به همدان آمد و چون لشکریان مغول رو به سوی همدان نهادند،به ناچار در سال 618 شیخ به ترک همدان گفته رخت عزیمت به اردبیل کشید تا مسکن در دیاری سازد که در او اهل سنت و جماعت باشند و از آفت بدعت و تعصب هوی پاک بود،اما اقامت وی در اردبیل نیز دیری نپایید و در همان سال روانه بلاد روم شد و در قیساریه روم به خدمت سلطان علا الدوله کیقباد سلجوقی رسید و از آن پس در حمایت وی آرام و قرار یافت،و به پاس انعام سلطان به سال 620 در شهر سیواس کتاب مرصاد العباد را در مباحث عرفانی سیر و سلوک و مبدا و معاد به فارسی به نام علا الدوله تصنیف کرد. شیخ بقیت عمر را به فراغت و امنیت در بلاد روم و در مصاحبت عارفانی چون صدرالدین قونیوی و جلال الدین مولوی گذرانید و سرانجام به سال 645 ق وفات یافت.این رباعی را مولف مجالس النفایس به نام او ثبت کرده است.