نگارش این کتاب متفاوت با دیگر کتابهای اینجانب است. بیان فلسفه و حکمت جغرافیای طبیعی با زبان آدمیزاد خود نوعی هنر است. در دنیایی که همۀ اشیا و پدیدهها از جمله نگارنده در حال تغییر و فانیاند، اگر شخصی چیزی بنویسد یا عاشق است یا نادان. میشود هم جغرافیدان بود و هم هنرمند. اگر یک جغرافیدان نقاش و موسیقیدان هم باشد، یا برعکس، جغرافیای ایران و جهان را بهطور عام و جغرافیای طبیعی را بهطور خاص بشناسد، هنر وی شکوفاتر خواهد شد و از بیراهه در هنر به راه خواهد آمد و ماندگار خواهد شد. طبیعت و صدای پدیدههای طبیعی و رمز و راز آن آهنگ موزونی را القا میکند که با ذات طبیعت و انسان سازگار است و منبعی الهامبخش برای تعالی جغرافیای طبیعی و تعالی انسان و هنر اوست. تاریخ ایران براساس انسانیت، مهر و محبت بنا شده و این مدیون عوامل گوناگون از جمله اثر محیط فلات طبیعی ایران است. ایرانیان بازتابی از صفات گوناگون الهیاند. چه عواملی سبب شده ایرانیان چنین باشند؟ یکی از این عوامل، الهام و اعتباری که آنان از محیط طبیعی دریافت میکنند و آن را صادقانه به وجود درونی و پاک خود تسری میدهند که سبب میشود در جستوجوی زیباییها باشند و خود را به آن زیباییها مزین دارند. خدا رحمت کند پدر و مادرم را که همیشه توصیه میکردند دنبال زیباییها باش و از خدا قوت بگیر. این کتاب بر آن است تا قرائتی از فلسفه و حکمت جغرافیای طبیعی معاصر ارائه دهد که این زیباییها را چه به لحاظ اندیشه و چه به لحاظ مصداق فرا روی شما قرار دهد. این کتاب از جمله حاصل اثر طبیعت ایران بر خلقیات نویسنده است. نویسنده بنا ندارد بر سیمای خواننده نقابی قرار دهد که در چین باستان یا دنیای کهن برای دور کردن ارواح خبیثه استفاده میشد و امروز نیز شیطانپرستان با شکلکهای مختلف از آن استفاده میکنند یا در محافل علمی به نام فلسفه، سفسطه میکنند؛ بلکه بنا دارد افقی فراروی خواننده قرار دهد که از آن برای به آغوش کشیدن فضایل طبیعت استفاده شود؛ یعنی طبیعت را به آغوش گیرد. این ضرورت دنیای معاصر است. ممکن است هر نوشتهای دربارۀ طبیعت برای رامتر کردن بیشتر طبیعت نگاشته شده باشد، ولی این کتاب از طریق دانش شناختیای که بازگو میکند، علاوه بر رام کردن طبیعت، رام کردن انسان را نیز هدف دارد. کاش انسانها آن مقدار که از بلندیها لذت میبرند، کمی از دانش شناختی بلندیها هم لذت میبردند. در سفری به کلاردشت علاقۀ مردم به قرار گرفتن در ارتفاعات دارای جنگل را دیدم. این نیازمند آگاهی از آن ارتفاعات نیز است. نگارنده نه درصدد آن است که طبیعت را بت جلوه دهد، چنانکه قدما خورشید را که منبع انرژی و حرارت و نور بود، شایسته پرستش میدانستند و نه اینکه پست و دون جلوه دهد، آنچنانکه در دنیای سیاسیون متمول و جهان سرمایهداری تخریبگر محیط طبیعی متداول است؛ بلکه بر آن است که جامعه را از افسردگی ناشی از آشفتگی در ادراکات به محیط طبیعی و ساختن محیط افسردهکننده نجات دهد. زیرا افسردگی به انسان فرصت اندیشیدن نمیدهد و همین کافی است تا با اندوهی که در درون دارد افسرده بماند. به قول نیچه، اگر بخواهید جامعهای را نادان نگه دارید، کافی است آن را افسرده نگه دارید. روشهای افسرده کردن مردم مختلف است، یکی از آنها ناهنجارسازی محیط طبیعی است. نویسنده معتقد است که نوشتن دربارۀ علم، رگ حیات آن است و معلم را از افسردگی رهایی میبخشد. چگونگی تفکر و سازگاری با طبیعت نهتنها از طریق ساختها، بلکه از طریق نوشتهها بهدست میآید. صورت معنایی نوشتهها با هم متفاوت است، ولی همۀ نوشتهها از یک منبع به نام نور الهام گرفتهاند. گویا بازی نور و طبیعت است که نویسنده برای بیان حقایق از آن استفاده میکند، چنانکه تجلی طبیعت نیز در نور تحقق مییابد. نوشتهها ماندگارتر از ساختها و معماریها هستند. هر دو در صورتی که بار معنایی منطق بر ذات طبیعت داشته باشند ماندگارند. بسیاری از نگارههایی که بر سنگها حک شدهاند و ماندهاند بهنحوی با طبیعت محیط همسو بودند. آن دسته از نگارهها، ساختها و معماریها که همسو با طبیعت نیستند از بین میروند یا موجب آسیب به طبیعت و انسان میشوند. فلسفه و حکمت جغرافیای طبیعی در این است که زیانها را کم کند و زیباییها را فزونی بخشد. بنابراین حکمت جغرافیای طبیعی در وانمود تناقضها، آزادی و زیبایی است.