ایران با قرار گرفتن در منطقۀ جنوب غربی آسیا، جایگاه والایی از منظر ژئوپلتیک، ژئواستراتژیک، ژئواکونومیک، ژئوکالچر و حتی ژئوایدئولوژی در خاورمیانه دارد و در یک چهارراه بینالمللی قرار میگیرد که مناسبات خارجی و تحولات آن پیامدهای فرامنطقهای و جهانی بسیاری دارد و بنابراین، ظرفیت خاصی به این کشور میدهد. از همین باب، روابط خارجی این کشور در طول تاریخ با دیگر واحدهای سیاسی در خاورمیانه و شمال آفریقا، پیامدهایی در سطوح مختلف ملی و فراملی داشته و در ابعاد داخلی، منطقهای و جهانی تأثیرگذار بوده است. در کتاب حاضر، عرصۀ تاریخی روابط خارجی ایران را در حوزۀ منطقهای خاورمیانه و شمال آفریقا در چهار دورۀ مجزا و تحتالشعاع چارچوب نظری دیالکتیک ایرانی و با بررسی تمامی موارد مطالعاتی و کشورهای حاضر در هر دوره در منطقۀ مذکور بررسی خواهیم کرد. دورۀ نخست، به شکلگیری تمدنهای باستانی در خاورمیانه تا طلوع اسلام باز میگردد و دورۀ دوم همزمان با طلوع اسلام آغاز میشود و تا تأسیس سلسلۀ صفوی تداوم مییابد. طلیعۀ دورۀ سوم، پایهگذاری سلسلۀ صفویه بوده و تا سقوط رژیم پهلوی دوم در ایران ادامه پیدا میکند؛ چهارمین دورۀ اصلی حوزۀ روابط خارجی ایران را در عرصۀ خاورمیانه و شمال آفریقا میتوان از زمان پیروزی انقلاب اسلامی و شکلگیری جمهوری اسلامی بررسی و تجزیه و تحلیل کرد. در این کتاب، تلاش بر آن بوده است تا مهمترین تحولات صورت گرفته در روابط خارجی ایران با کنشگران منطقهای از عصر قدیم و ظهور تمدنهای باستانی تا دوران معاصر بررسی شود و ضمن علتیابی این پدیدهها، به پیامدهای عینی آنها بهویژه در عرصۀ منطقهای پرداخته شود. از آنجایی که گذشته آیینه آینده میباشد، ملت و تمدنی که تاریخ خود را نشناسد، محکوم به تکرار آن خواهد شد. از همین باب، درک و تحلیل عمیق و دقیق روابط خارجی در عرصۀ تاریخی گام مهمی در شکل دادن به آیندهای بهتر در حوزۀ سیاستخارجی به شمار رود.