نظریه پردازان هنر و فیلم معمولا مخاطب مدرن را از نظر زیبایی شناختی و سیاسی منفعل نشان می دهند. در پاسخ، هم هنرمندان و هم متفکران به دنبال تبدیل تماشاگر به یک عامل فعال و نمایش به یک اجرای جمعی بوده اند. رانسیر در ادامه فیلم تحسینشده «آینده تصویر» رویکردی کاملا متفاوت برای این تلاش برای رهایی دارد. او ابتدا با پرسیدن اینکه دقیقا منظور ما از هنر سیاسی یا سیاست هنر چیست، در ادامه به این میپردازد که سنت هنر انتقادی و میل به وارد کردن هنر در زندگی چه دستاوردهایی داشته است. آیا نقد ستیزه جویانه مصرف تصاویر و کالاها، از قضا، به تایید غم انگیزی از قدرت مطلق آن تبدیل شده است؟ رانسیر مقاله ی خود را چنین آغاز می کند: "منشا شکل گیری کتاب حاضر درخواستی بود که چند سال پیش از من شد تا بر اساس ایده هایی که در کتاب استاد نادان بسط داده بودم باب تأملات یک آکادمی هنرمندان را درباره تماشاگر بگشایم. این پیشنهاد در ابتدا قدری موجب سردرگمی ام شد. استاد نادان شرح نظریة نامتعارف و سرنوشت بی همتای ژوزف ژاکوتو است، کسی که در اوایل قرن نوزدهم جاروجنجال به پا کرد، چراکه مدعی شد فرد نادان می تواند آن چه را خود نمی داند به فرد نادان دیگر بیاموزد. بدین ترتیب ژاکوتو بر برابری هوش ها تأکید داشت و رهایی فکر را در مقابل آموزش رایج قرار داد. ایده های ژاکوتو در میانه قرنی که در آن می زیست به دست فراموشی سپرده شده بود. در دهه ۱۹۸۰ بر این باور بودم که جا دارد آن ایده ها را احیا کنم تا با طرح برابری هوش ها به بحث های اهداف آموزش همگانی جان تازه ببخشم. اما اندیشه مردی که میتوان مظاهر جهان هنری او را دموستن و راسین و پوسن دانست چه ربطی به تفکر امروزی در باب هنر دارد؟"