در عموم فیلمهای جالن کارپنتر، این «استاد وحشت»، «آنها» نیروی شوم عظیمی هستند که تشکیل یک کل واحد را میدهند و یک کارکرد و هدف دارند. همان نیروی شومی که همیشه وجود داشته ولی از ما (ساکنان شهر) پنهانش کردهاند. به شکل عجیبی همهی اینها در تکتک فیلمهایش از جمله همین «آنها زندگی میکنند»، مصادیق درست و کاملی دارند. نیروی شر خارج از کنترل (ساختار هرچیزی را بتواند کنترل میکند. هرآنچه از کنترل او خارج است، شر خطاب میشود!) که همواره قدرت یا بخشی از قدرت آن را از ما پنهان کردهاند یا اینکه در سربرآوردن آن نقش داشتهاند و ما از آن بیخبریم، هر ارگانیسم مسلط، منطق مسلط، علم در معنای چیزی که شناختهایم تاکنون، همه را پس میزند و برابر تکتک اینها یک امر تعریفنشده یا تعریف نشدنی علم میکند. فیلم «آنها زندگی میکنند» در قامت یک فیلم کالت دههی هشتادی، بر همان نکتهای دست میگذارد که کارپنتر چپگرا، فیلم به فیلم به آنها پرداخته و نشانمان داده که چگونه «آنها» بر ما مسلّط شدهاند و تحت انقیاد خودشان درآوردهاند. «دی. هارلن ویلسن» که خود در زمان اکران فیلم نوجوانی شیفتهی سینما بوده، تجربهی نوجوانیاش در تماشای این فیلم را در نوشتن کتابش چنان با دقت و ظرافت وارد کرده که موجب شده یکی از بهترین تکنگاریهای تمام این سالها پیرامون فیلمی کالت، شکل بگیرد. کتاب «آنها زندگی میکنند» با دستمایه قرار دادن همهی عناصر فرمی و سبکی این فیلم، وضعیت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جامعهی آمریکا در زمان ساخت آن، رویکرد کارپنتر نسبت به جامعه و سیاست و میراثی که فیلم برای پس از خودش به جا گذاشته، موفق شده تصویری به کمال از چنین فیلم مهمی به خوانندگانی ارائه دهد که میخواهند بدانند چرا جان کارپنتر فیلمساز مهمیست و هر روز هم مهمتر میشود!