باید اعتراف کنم که در مورد بچهها همه چیز را نمیدانم، اما این را میدانم که تربیت کردن فرزندان کاری پر چالش است. من پس از خواندن کتابهای متعدد دربارهی رشد بچهها و پس از مطالعهی انواع نوشتههای معتبر، با فلسفههای مربوط به تربیت فرزندان آشنا هستم. اما بیش از همهی اینها هجده سال مادری کردن و بیست سال مشاوره با صدها خانواده بهعنوان روانشناس کودک اطلاعات دست اولی دربارهی تربیت فرزندان در اختیارم گذاشته است. گاه فکر میکنم که همه چیز را میدانم و به خودم مغرور میشوم. اما هنوز این جمله که «مشکل جیمی را سه روزه حل میکنیم»، از دهانم خارج نشده، میبینم که جیمی از در دیگری وارد میشود و مسئلهی تازهای خلق میکند. در این زمان است که میبینم به روش خلاق دیگری احتیاج دارم تا به پدر و مادرش کمک کنم. حالا بار دیگر با دشواری موضوع تربیت فرزندان رو به رو میشوم و به این نتیجه میرسم که یک قدم جلوتر از فرزندان قرارگرفتن چه کار دشواری است. قبل از تولد نوزاد، پدر و مادر نمیتوانند حتی تصور کنند که تربیت کردن فرزندان چه کار دشواری است. برنامهریزی برای فرزندان میتواند جالب و تفریحی باشد مانند انتخاب نام، آماده کردن اتاق بچه، دعوت از دوستان و آشنایان و بستگان برای حضور در منزل و جشن گرفتن و بسیاری از پیشبینیهای دیگر. و بعد همه چیز اتفاق میافتد. همهی مطالعهکردنها، برنامهریزیها، تحمل دردهای زایمان تمام میشود و شما با خود به این نتیجه میرسید که دیگر حتی فکر بچهدار شدن را نخواهید کرد، اما وقتی فرزندتان را میان بازوانتان میگیرید به این نتیجه میرسید که اعجابانگیزترین موجود جهان را میان بازوان خود گرفتهاید و احساس میکنید برای همیشه به این موجود وابسته هستید. غریزهی مادری و پدری خودی نشان میدهد. آمادهاید که برای نجات فرزندتان خودتان را جلو قطار در حال حرکت پرتاب کنید...