سرجیو لئونه، به شکل شورانگیزی توانایی اجرای قصههای کوچک بزرگ را داشت! قهرمانهای فیلمهای لئونه، عموما کمحرف، منزوی، مردمگریز، اندوهگین، مهربان و البته شوخطبعند و با مجموعهی همین خصوصیات، نمیتوانند برابر ظلمت دورانشان سکوت کنند. این خصوصیات شاکلهی تمام چیزیست که وسترن اسپاگتی و قهرمانش را شکل داده و همهی آنهایی که به نوعی در این ژانر فیلم ساختهاند با تأسی از لئونه و میراثش، در همین مسیر حرکت کردهاند، هرچند تعداد خیلی کمی از آنها موفق به خلق آثاری شدهاند که به عظمت کارهای لئونه همچون «خوب، بد، زشت»، «روزی روزگاری در غرب»، «به خاطر یک مشت دلار» و «به خاطر چند کیلو دینامیت» نزدیک باشند. «روزی روزگاری در آمریکا» اما حکایت دیگری دارد. فیلمی که قریب به دو دهه از عمر همیشهاستاد بزرگ سینما صرف ساختنش شد و چنان از تمام فیلمهای لئونه از منظر شیوهی قصهگویی، شخصیتپردازی، ژانر و ... جدا بود که اگر مولفههای سبکی و مضمونی همیشگی فیلمساز بزرگ ایتالیایی در تاروپود فیلم نمود نداشت، سخت میشد حدس زد که کارگردان این فیلم همان کارگردانیست که جمیع بهترین وسترن اسپاگتیهای تاریخ را ساخته است. کتاب «روزی روزگاری در آمریکا»، یکی دیگر از مجموعه تکنگاریهای انتشارات موسسهی فیلم بریتانیاست که «آدرین مارتین» در مقام یکی از مهمترین منتقدان سینهفیل تاریخ سینما آن را نوشته و موجب شده به اجزای این فیلم که به شکل محیرالعقولی بزرگ و عجیب به نظر میرسد، اشراف پیدا کرده و بازشناسیشان کنیم. مارتین در این کتاب به گوشه و کنار روزی روزگاری در آمریکا در فرایند شکلگیری و ساختش نظر انداخته و با تحلیلهای دقیق و روشنگرانهاش، درک بهتر و جامعتر این فیلم بزرگ را ممکن کرده است.