جهان توسعه نیافته در حقیقت گرچه نام جهان دارد از قوام تاریخی بی بهره است یا بهره کافی ندارد. جهان متجدد به صورتی که در اروپای غربی و آمریکای شمالی تحقق یافته است توسعه یافته نامیده میشود اما جهان قدیم را نمی توان توسعه نیافته خواند و کسی نگفته است و نمیتواند بگوید که مثلا هخامنشیان یا ساسانیان توسعه نیافته بودند اما اکنون بسیاری از کشورهای جهان که بعضی از آنها سابقه تاریخی هم دارند در ذیل نام توسعه نیافته یا در حال توسعه قرار دارند پس توسعه نیافتگی امری است که در قرون یا اخیر عارض چین و هند و ایران و مصر و ... شده است اگر این کشور همان بودند که در گذشته تاریخی بودند به آنها توسعه نیافته گفته نمیشد و اگر وضعی مثل نروژ و دانمارک و آلمان داشتند توسعه یافته خوانده می شدند اما چه شده است که آنها را توسعه نیافته میخوانند. این کشورها چیزی که سابقا بودهاند نیستند اما به مرحله توسعه هم نرسیده اند پس در واقع نه تعلق درست به گذشته تاریخی خود دارند و نه به مراحل پیشرفتی که در جهان توسعه یافته تحقق یافته است رسیده اند. این کشور هم که از حدود یک قرن پیش صاحب صورتی بی رمق و رنگ باخته از دولت ملی شدهاند میخواهند در پی جهان توسعه یافته بروند و به مزایایی که آنها در زندگی و علم و تکنولوژی و دارند دست یابند مشکل اینست که خواستن اگر به معنی هوس داشتن باشد توانستن نیست و صاحب هوس را به مقصود نمی رساند جهان متجدد با خرد و فرهنگ خاص به مراحل توسعه رسیده است کشورهای دیگر به صرف آموختن علوم جدید و تقلید از رسوم تجدد به مقصد و مقصودی که دارند نمی رسند. جهان توسعه نیافته یا در حال توسعه مخصوصا از آن جهت کارش دشوار است که باید اجزاء یک سیستم و نظم به هم پیوسته تاریخی را جداجدا اخذ کند و هر یک را در جای خود قرار دهد و میان آنها اتصال و پیوستگی به وجود آورد.