در مجلد سوم مجموعه کتاب نمایش ایرانی، اصول مذهب مزدایسنا و عقیده زرتشت، مصلح آیین ایرانی که در معتقدات تغییری عمیق داده، بررسی شده است. نویسنده از عقاید زرتشت سخن نمیگوید و فقط مزدایسنا را مورد مطالعه قرار داده است. مزدایسنا شکل ایرانی مذهب کهنی است که روزگاری دین مشترک بین قوم هند و ایران بوده است. عاشورپور در این کتاب نمایشهای میرمیران، شاهکشی، سلطان روغین و ... را که مربوط به کیش زروان است، موشکافی کرده و به علت ظهور مجدد این کیش در عصر ساسانی تحت عنوان مزدایسنا، نگاهی دوباره به آن داشته است. نویسنده در این مجموعه تک تک مناسک و نمایشهای آیین مزدایسنا را شرح داده؛ او از نمایش قوچ سیاه، قوچ سپید در عهد زرتشت گفته و ریشههای امروزی آن را در آذربایجان کنونی و در نمایشهای تکهگردانی و کوسهگلین یافته است. او از آیین نمایشی فراموش شده مردگیران میگوید و نشان میدهد که نمایش مردگیران مخصوص زنان بوده و آنها اجراکننده تمام اجزای نمایش بودهاند. عاشورپور در ادامه به شرح نمایش شبیه کراسوس میپردازد و از اولین نمایش جنگی ایرانی که مربوط به جنگهای ایرانیان و سپاه روم بوده، پردهبرداری میکند. او جایگاه نمایش را در عصر پرابهام پارتیان برای ما عیان میسازد. عاشورپور در کتابش از یکی از قدیمیترین نمایشهای عروسکی ایران یعنی تکمچی (بزگردانی) که هنوز هم در آذربایجان متداول است، نیز گفته و چگونگی اجرای نمایش و اجرای آن را شرح داده است. نویسنده در مجلدات اول و سوم نمایشهای ایرانی به طور کلی و در مجلد دوم، مطالبی را درباره وجود نمایش در ایران عنوان کرده است. تلاش او در واقع در جهت اثبات آن مطالب، کوششی بوده مبنی بر این ادعا که ایرانی از آغاز پیدایش تاریخش با هنر نمایش و عناصر نمایشی آشنایی کامل داشته و پی به ضرورت این هنر متعالی در روند تکاملی فرهنگ دینی و اجتماعی و سیاسی خود برده و به خوبی آن را دریافت کرده بوده است.