سر داستانی این کتاب از گذشته ای دورتر شروع میشود و ادامه می یابد و تا سالهای دیده بسیاری از خوانندگان ما میرسد، اما نکته قابل توجه در آن حس تجربه ای است که در قلم نویسنده اش می توان یافت و احساس کرد. او از زمان و مکانی میگوید و قصه می نویسد که خواننده آشنا و ناآشنا را به حال و هوای لازم می برد و با خود همراه می سازد. در این روایت از قصه، دیگر حس نمی کنید که نویسنده به یاری فناوری یا براساس شنیده هایش از دیگران، راوی شده و ماجرایی را تعریف می کند، بلکه خواننده متوجه میشود داستان از زبان کسی گفته میشود که زمان و مکان را دیده و لمس کرده است. شاید این بارزترین نکته کتاب «ضیافت اشک ها» باشد ولی ماجرای داستان نیز جذابیت لازم را برای رمان خوان ما دارد و می تواند تا پایان همراهش سازد. شخصیت ها به اندازه لازم پردازش شده و برای خواننده شناخته میشوند و ارتباط مورد نظر را ایجاد می کنند.