"سیصد و بیست و پنج" به قلم "حمیدرضا صدر" شمارشی از تعداد روزهای نخست وزیری حسنعلی منصور است که "صدر" در آن، روایت مردی که یکی از منحصر به فردترین و اسرارآمیزترین شخصیت های تاریخ سیاسی ایران در دوران پهلوی بوده را از زاویهی دید دوم شخص بیان نموده است. "حسنعلی منصور" در شرایطی در مقابل مجلس شورای ملی ترور شد و بعد از چند روز جان باخت که هنگام مرگ 41 سال بیشتر نداشت. "حمیدرضا صدر" در این روایت خیرهکننده و جذاب، زمانه و ذهن منصور را به اتفاقات و فعالیتهایی که در مدت کوتاه زندگیاش به انجام رساند، گره میزند. "حسنعلی منصور"، به عنوان یک تکنوکرات لیبرال و سیاستمدار مدرن، برای تحقق جاهطلبیهای بلندپروازانهاش جهت توسعه کشور، تلاش کرد تا آرزوی دیرینهاش برای نخستوزیر شدن ایران را برآورده کند؛ اما او این نکته را نمیدانست که جهان سیاست، حداقل در ایران، با دنیای آکادمیک و داخل کتابها فرق دارد و آنها به هیچ عنوان به هم نزدیک نیستند. وی که قصد داشت اقتصاد ایران را مدرن کند و سیاست ایران را از تعصب دور نگه دارد، فرصت مدنظرش را پیدا نکرد و اسیر سرنوشت و قراردادی منحوس شد که از دولتهای گذشته به ارث رسیده بود و نهایتا به قیمت خون او تمام شد. "سیصد و بیست و پنج" به قلم "حمیدرضا صدر"، داستانی است که هم از نظر تاریخی دقیق و هم تخیلی است و برای ما مردی را به تصویر میکشد که علاوه بر هویت تاریخی، ویژگی های شخصی خودش را هم داشت. به همین دلیل برشی در ابعاد "سیصد و بیست و پنج" روز از داستان زندگی او، با صدها داستان کشف نشده و پنهان همراه است.