معمولا وقتی واژه "جاسوس"، را می شنویم تصویر یک مرد در ذهنمان شکل میگیرد. در حالی که در طول تاریخ زنان بسیار زیادی با انتقال محرمانه اطلاعات، سرنوشت جنگها و کشورها را عوض کرده اند. استفاده از زنان برای جاسوسی دو دلیل عمده دارد: اولین دلیل آن است که که زنان سوء ظن کمتری را برمیانگیزند. برای نمونه، در طول جنگ جهانی دوم، احتمال اینکه مردان، برخلاف زنان فرانسوی توسط نازیها مورد بازجویی قرار گیرند بسیار بالا بود. از همین روی، در آن دوره تعداد زنان جاسوس به طرز چشمگیری افزایش یافت و دلیل دیگر این است که زنان می توانند با استفاده از جذابیت ظاهریشان مردان را فریب دهند و به فاشساختن اطلاعات اغوا کنند. در بخشی از کتاب آمده است: " سوزان اسپاک در حدود سال ۱۹۰۵ در بلژیک به دنیا آمد. پدرش کارمند بانک بود. او با کلود اسپاک نمایشنامهنویس مشهور بلژیکی ازدواج کرد و بهاتفاق همسر و دو فرزندش به پاریس که مرکز اجتماعی مهمی در اروپا بود، مهاجرت کرد و به یک زندگی پرتجمل و لوکس پرداخت. در پاریس همسرش با یک نقاش بلژیکی به نام رنه ماگریت آشنا شد و این نقاش بلژیکی در سال ۱۹۳۶ یک تصویر از سوزان را نقاشی و به همسرش تقدیم کرد. با شروع جنگ جهانی دوم و اشغال پاریس زندگی این زوج دچار تغییر شد. در این زمان سوزان اسپاک که از سیاستهای سرکوبگرایانه و درندهخویی و نژادپرستی نازیها عصبانی بود، به نهضت مقاومت ملی پیوست و به آنان پیشنهاد کمک کرد و در میان شک و دودلی تعدادی از اعضای نهضت مقاومت پذیرفته شد که اعتقاد داشتند او یک زن نازپرورده و از طبقات بالاست و در شرایط سخت نمیتواند پایداری نشان دهد. در ابتدای ورودش به نهضت مقاومت ملی فرانسه کارهای سطح پایینی مانند تایپ و توزیع شبنامه و خرید ملزومات را بر عهده او گذاشتند. زمانی که روند رو به افزایش تعداد یهودیانی که در جستجوی کمک بودند افزایش یافت، سوزان تمام شهر پاریس را برای یافتن بیمارستانی که مایل به کمک به یهودیان جهت ارائه کمکهای پزشکی و مخفی کردن آنان باشد، زیر پا گذاشت. او که فردی از موقعیت اجتماعی طبقه بالای فرانسه بود از این امتیاز خود استفاده کرد و به دیدار وکلا و قضات و کشیشان و ستارههای سینما و مسئولان کشوری رفت و آنان را به حمایت و کمک تشویق کرد."