انتشارات بیدگل منتشر کرد: این کتاب سومین مجموعه ی داستان این نویسنده است که به گفته او، هر کدام از این داستان ها فضای خاص خودش را دارد و جهانی دیگر را می سازد ...هنوز خیلی به پل مانده بود که در ماشین باز شد و چیزی ازش بیرون افتاد. سواری رفته بود و چیزی که ازش بیرون افتاده بود هنوز داشت غلت می خورد. رامین رسیده بود بالای سر دخترک، دختر قدبلند مدرسه ای. هوا کم کم داشت روشن می شد و از فاصله ای یک قدمی به وضوح داشت دختر بی حرکت را می دید. دخترک دمر افتاده بود کنار جوی آب، دراز به دراز. هیکلش توی خیابان بود و سرش توی جوی پرآب. کفش پاش نبود. یک پاش جوراب قرمز ساق کوتاه داشت و پای دیگرش لخت بود...