یک حقیقت متعالی دربارهی کتاب خواندن وجود دارد؛ تنها کسانی را میتوان کتابخوان دانست که «ادبیات» میخوانند! کمی که دقیقتر و رادیکالتر نگاه کنیم باید بگوییم آنهایی که قصه و داستان میخوانند را باید کتابخوان نامید. شاید این برای عدهای از متخصصان حوزههای مختلف برخورنده باشد که البته همین که به ایشان برمیخورد هم نشانهای از حقانیت این استدلال است! حال باید پرسید چرا اینگونه است و چرا خواندن و همراهی با هر قصه، داستان و روایت مهم است و خوانندهاش را در وضعیتی ورای دیگران قرار میدهد؟ قصهها این توانایی را دارند که به شرح و توصیف مجموعهای عظیم از کنشها، کردارها و انتخابهای انسانی در وضعیتهای مخلف فردی و اجتماعی بپردازند، بدون اینکه در مقام قاضی نشسته و دربارهی حق و باطل بودن رأی صادر کنند. بهواقع قصهها، به خاصه خوبهایشان، با هنرمندی تمام به خوانندگانشان این امکان را میدهند که دست به تحلیل، تفسیر و فهم بهتر خودشان و جهان بزنند، آنهم در آینهی زندگیهای جاری در قصهها. ازاینروست که قصهها توامان فلسفه، جامعهشناسی و روانشناسیاند و همچنان به طریق اولی، هنر! کتاب «قصهای که انتخاب میکنیم: تغییر تجربههای زندگی با روایت درمانی» نشانهای برای یکی از نقطههای روشن ماجرای قصه و قصهگویی در زندگی آدمیست که تأثیر ژرف روایت زندگی آدمها از فرهنگهای مختلف بشری را بر زندگی تکتک ما نشان میدهد. دیوید دنبورو در این کتاب ابزارهای مختلف قصه همچون درمانگر را معرفی کرده و کاربست دقیقشان تا رسیدن به بهترین نتیجه را ترسیم میکند. زندگی آدمها همواره سرشار از سرخوردگیها، ناملایمالت و ویرانشدنهاست و قصهها فراتر از یک درمانگر، مسیر شناخت، پذیرش، تسکین و التیام را پیش رو میگذارند و به همین دلیل است که خواندن قصهای که انتخاب میکنیم کمکحال کسانیست که بایدخودشان را در وضعیتی دیگر ببینند و عبور کنند.