جوئل میگدال اندیشمند برجسته ای که میان اندیشه ورزان علوم سیاسی بیش از هر چیز با اثر درخشان جوامع قوی و دولت های ضعیف شناخته شده،در این کتاب و در ادامه همان خط فکری به دنبال پاسخ به این پرسش است که چرا در عالم واقع فاصله زیادی بین ادعاها و سیاست های دولت ها و عنلکرد آنها برای تغییر جوامع شان وجود دارد.برای پاسخ به این پرسش میگدال بحث ماهیت دولت و نحوه ارتباطش با جامعه را مطرح نموده و در تلاشی قابل تحسین تعریف کلاسیک و بر از دولت را به چالش می کشد. وی در رویکرد خود که آن را دولت در جامعه می نامد،استدلال می کند که تعریف آرمانی و بر از دولت در عالم واقع و به ویژه در بسیاری از کشورهای جهان سومی به هیچ وجه مصداق ندارد.میگدال با استدلال قوی نشان می دهد که دولت ها نهادهایی منسجم و یکپارچه که انحصار اعمال اقتدار شروع را در اختیار دارند،نیستند.بلکه بازیگران نسبتا محدود شده ای هستند که همواره در جامعه با دیگر بازیگران برای نفوذ و سلطه رقابت می کنند.دولتها نه تنها درون خود دچار شقاق هستند،بلکه اقتدارشان را نیز با دیگر بازیگران در جامعه قسمت نموده اند.ماهیت دولت ها و جوامع ثابت نیست و این دو در تعاملاتشان به طور متقابل به یکدیگر شکل داده و همدیگر را دگرگون می سازند. در مجموع،این کتاب درکی عمیق از ماهیت دولت در کشورهایی نظیر ایران می دهد و مترجم مطالعه آن را اکیدا به همه اساتید و دانشجویان علوم سیاسی،جامعه شناسی و به ویژه جامعه شناسی سیاسی توصیه می کند.