یکی از شگفتیها برای کسی که نامش خود خطابهایست: «هیچ نگو، سکوت کن، حرف نزن، صحبت نکن»، نوشتن رمانهایی چنین مطول و مفصل است با ذکر جزئیات فراوان و البته شوخوشنگی مثالزدنی که از یک چینی جان به در برده از انقلاب فرهنگی و مجبورشده به سکوت، چیز عجیبیست! «قورباغه» یکی از آثار متأخر «مویان» است که درست در روزهایی منتشر شد که نوبل به او اهدا شد و ازهمینروی و دلایل شخصی دیگری، برای نویسندهی شهیر چینی ارزش بسیاری دارد. این رمان که از زاویهی دید دوم شخص و به فرم نامهنگاری نوشته شده، شرح و تفصیل ماجراهای مردم شهریست با محوریت یک «عمه»؛ عمهای خاص و عجیب که با کاریزمای یگانهاش عنان و افسار زندگیها را در اختیار دارد، بهخاصه که به مدت پنج دهه، تنها متخصص زایمان در این شهر دورافتاده بوده و خودش قسمی از قدرتیست که داشتن و نداشتن فرزند در چین، تمام و کمال در ید بیضای آن است! داستان قورباغه، روایتی سخت و تلخ و مرموز و البته پر از شوخی از مردمیست که نام فرزندانشان را از اندام یا بخشی از بدن انسان با محوریت بدن مادران میگیرند و خب این فقط آغاز ماجراست و بخش کوچکی از آن!