سالها پیش، زن سیسالهای که در فروشگاهی محلی کلاهگیس میفروشد تصمیم میگیرد باقی زندگیاش را دستبهدهان نماند. زن جوان نه خودش تحصیلاتی داشته نه شوهرش، اما زوج زحمتکشی بودند. اوضاع البته همیشه بر وفق مراد نیست. به چند نفر باید کلاهگیس فروخت تا بشود پولوپلهای به هم زد؟ اما رز تصمیمش را گرفته. درست روز تولد سیسالگی، همراه شوهرش تصمیم میگیرند هفتهای یک دلار ناقابل پسانداز کنند. سفر مالی زوج جوان شاید کسلکننده اما قطعا اثربخش بود: کمتر از سی سال بعد، میلیونر شدند. دیوید باک مشاور مالی سرشناسی است، بهویژه به این دلیل که نکات غامض مالی را در قالب کتابهایی اغلب داستانی آموزش میدهد، اما ماجرایی که خواندید زادهی تخیلش نیست. رز مادربزرگ و الهامبخش اوست در نوشتن این کتاب که موضوعش خردهخرج است: برای یکی از ما شاید پول سیگاری که روزانه دود میکند، برای دیگری کرایهی تاکسیای که از شارژ کیف پول دیجیتالش میدهد، برای آنیکی هزینهی قهوهای که هر عصر در کافه مینوشد. خردهخرجها را نمیتوانیم بهکل صفر کنیم، ولی میشود آنها را در زندگی هرروزه تشخیص دهیم و آنوقت تصمیم بگیریم که باهاشان چهکار کنیم. چطور؟ در این کتاب، همراه با زویی، دختری که ویراستار یک مجلهی گردشگری است، راهورسمش را میآموزیم.