داستان «از خم چمبر» روایت زندگی پسری به نام «طاهر» است که گوشهایش سنگین و کمشنوا است. او دو سال است که از سربازی بازگشته و با «مارو» ازدواج کرده است. آنها در روستا زندگی و بر روی جالیز کار میکنند. فضای داستان در دل روستا و روایت مشکلات و گفتوگوهای این طبقه از جامعه درونمایهی اکثر داستانهای «محمود دولت آبادی» است. این نویسنده زندگی شخصی و عاشقانهی این زوج را به تصویر میکشد و پای «پسر میرجان» را به میان داستان میآورد. «پسر میرجان» از گذشته به «مارو» علاقه داشته است و همچنان خود را در کنار این دختر نگه داشته است. حضور بیشازحدش داستان را شکل میدهد و خواننده را در طول فرازوفرودهایش با خود همراه میکند.