کتاب با توضیحی گذرا از فیزیک کوانتومی (اصل عدم قطعیت، دوگانگی موج-ذره و غیره) شروع میشود. سپس به تشریح پارادوکس محبوب معروف به «گربه شرودینگر» میپردازد، تشبیهی که برای برجسته کردن رفتار غیرقابل توضیح سیستمهای کوانتومی که قبل از فروپاشی در یکی از بسیاری از احتمالات در حضور یک ناظر به سوپرپوزیشن های مختلف میروند، ترسیم شده است. . خواه اصل عدم قطعیت هایزنبرگ باشد یا گربه شرودینگر، به نظر می رسد هر دو نظریه دلالت بر این دارند که چیزی به عنوان ناظر واقعا "عینی" و غیر مداخله گر وجود ندارد: علاوه بر این، فقط یک "شرکت کننده" می تواند وجود داشته باشد که بر محیط او تأثیر بگذارد. کسی که از طریق آگاهی مشاهده می کند. نویسنده در ادامه، آگاهی انسان را به عنوان یک سیستم کوانتومی، هرچند هولوگرافیک، تعریف میکند که مانند سایر سیستمها (به عنوان مثال، ذرات زیر اتمی)، قادر به انتشار «میدانهای» الکترومغناطیسی است که ممکن است با میدانهای دیگر از این قبیل تعامل داشته باشند. البته، همه این میدانها بیان خود را در "Superspace" مییابند، دریایی از فوم کوانتومی (فضای "اندازهگیری شده" در مقیاسهای زیر پلانک) که دائما با سیاهچالههای کوچک و سفیدچالهها کف میکند و فوتونها را قادر میسازد به خارج از "مخروط نور" حرکت کنند. به مناطق دیگر فضا-زمان بروند و بازگردند. این مبنایی است که رویای دیوید بوم از جهان هولوگرافیک انجام می شود، به موجب آن اطلاعات مربوط به کل جهان در هر "نقطه" آن (غیر محلی) ذاتی است. نتیجهگیری بزرگ در اینجا، این واقعیت است که ذرات زیراتمی در نهایت فاقد «جوهر» هستند و در ابرفضا جوهرهها یا «موجهایی» صرف هستند، در نتیجه واقعیت را آنطور که میشناسیم به یک توهم توخالی، یک هولوگرام غولپیکر تبدیل میکنند. به عنوان نتیجه، پارادوکس گربه شرودینگر، آگاهی انسان را به عنوان «کارگردانان» ابر هولوگرام کیهانی در مرکز صحنه قرار می دهد. همچنین وجود جهانهای موازی که در ابرفضا نفوذ میکنند را ثابت می کند.