ما صرفا وقتی می توانیم یک سینمای اندیشه ورز ایجاد کنیم که بتوانیم اندیشه آن را در پروژه خود بدیو دوباره به کار گیریم و نقش واقعی سینما را در آن چه خود بدیو، آغاز دوباره فلسفه می خواند، مشخص کنیم. این بدان معناست که بازگشت به افلاطون ما، در وهله اول، بازگشت به نقطه ای است که در آن سینما وجه تمثیل سازی خود را می یابد، یعنی بازگشت به پرسش مشهوری که عموما به آندره بازن نسبت داده می شود: سینما واقعا چیست؟ بنابراین، پرسشی که این کتاب را هدایت می کند یعنی پرسش سینمای اندیشه ورز ماهیتا خودش را به سه شکل آشکار می سازد: - پرسشی هستی شناختی؛ سینما چیست؟ - پرسشی هنری؛ سینما به چه می اندیشد؟ - پرسشی فلسفی؛ سینما چگونه بازاندیشیده می شود؟ و...